چون جنون آغاز هر دلدادگي است
غير از اين پنداشتن هم سادگي است
هر که چون مجنون در اين ره پا نهاد
عقل و هوش و جان ودل يک جا بداد
هر که عاشق گشت نام از او نماند
مست گشت و هيچ جام از او نماند
عاشقان هر چند رسوا مي شوند
در جهان يک باره تنها مي شوند
چشم باطن بين خود چون وا کني
از جنون کي مي توان پروا کني
گر چه پندارد جهان اين جاهليست
من بگويم عشق عين عاقليست
سلام عزيز دلم من شعر زيبا تو 4 شنبه خوندم همون موقع اين شعر به ذهنم رسيد اما فرصت ارسالشو نداشتم،بازم منتظر شعرهاي خوبتم
ولي اين يه چيز ديگه بود خيلي باهاش حال كردم
زياده گوييم را ببخش !