سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 رمضان

آقای ندیده ام! تو این تاریکی لحظه ها، بازم نبودنت احساس می شه. بازم نفسام با اندوه نبودنت به شماره افتاده پشت روزگار تو تحمل تنهایی خم شده و طراوت ثانیه ها بی حضورت کم!

تا کی ترانه ی دوریتو بخونم و باز چشم به راه بمونم؟

تنها موندم تو این شبای غریب! تنهای تنها!

آقای ندیده ام! آسمون دلمو مهمون بارون نگاهت می کنی ؟

ستاره ها هم دوباره صف کشیدن.

 کاش فردا شب، سوسوی ستاره ها به حرمت قدمهات باشد نه حسرت دیدارت!

 

 

 

2.روز اول ماه مبارک رمضان!

عید همه مبارک!

سر هر دو سفره دعا کنیم برای هم!

سحر و افظار!

وقت هر دو تا اذان یاد هم باشیم!

صبح و مغرب!

 

3.این روزا خوابم یه کم قاطی شده!

یعنی بد خواب شدم! هر نیم ساعت یه بار از خواب می پرم!‏ساعتو می بینم و دوباره تلاش می کنم بخوابم!

بخاطر همین خودم خوابمو دو بخش کردم که خیلی هم حرص نخورم! و همین که یه کم وسطش انرژی مصرف کنم که خسته بشم دوباره! شاید راحت تر بخوابم!

 

4.داشتیم بازم فکر می کردیم! ما دو تا با هم که فکر می کنیم، سوالامون دوبله سوبله می شه!و جواب فقط تو جیب زمانه!

بزرگ می شیم تو هر ثانیه!‏ مرز می ذاریم برای خیلی چیزا! خطها رو جابجا می کنیم تو خیلی کارا!درد می کشیم خیلی لحظه ها! انگار دقیقه هامون هیج وقت نمی خوان فارغ بشن! و این بار رو زمین بذارن!

 

5.ازم تعریف کرد! بهش گفتم رو این قابلیتایی که می گی حساب نکن! گفت اونی رو که داری باور داشته باش! داشتم رانندگی می کردم! قیافه شو ندیدم که چه حالتی داشت موقع گفتن!

باور دارم! ولی بزرگ نمی بینمشون! کوچولوان هنوز و جای بزرگ شدن دارن! ادعا نمی کنم که یه وقت توش نمونم! احتیاط شرط دائم زندگیمه!حتی اگه یه وقتایی خودم رو هم کلافه کنه!

 

6. برای خودم: خدا بی دلیل کار نمی کنه که! خیلی چیزارو بعدن حکمتشو می فهمی! حتمن شیرین می شه! شک نکن!


| نوشته شده توسط مجنون در پنج شنبه 86/6/22 و ساعت 1:14 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 
بالا