مانده بودم چه کنم! فقط حافظ کنارم بود. یک فاتحه و بسم الله:
حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند
.
.
.
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند!
بزرگتر از حافظ هم نظرشان لازم است،مطمئناً ! پس هم چنان می صبرم!
| نوشته شده توسط مجنون در چهارشنبه 84/1/24 و ساعت 8:8 عصر |
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()