شنیده بودم مجنون شبها تا صبح بیدار می مانده.
وحدت ماه و کثرت ستارگان دلیلی بوده برای شب زنده داری و حسرت دوری و شوق وصال.
حالا مدتیست که شبها ستارگان و ماه شکوه های نبودنت و اشکهای ندیدنت را به نظاره می نشینند.
کاش شبهای آرام مرا هم ببینند.
کاش . . .
سنجاقک عزیز،
هیچ طوفانی هرگز دریایی را غرق نکرده است.
ظریفی مرا فرمود:
پس برای آنی که نیست بنویس که اگر بود که دیگر عشق نبود.
.
.
.
...و تو نیز!
| نوشته شده توسط مجنون در چهارشنبه 85/7/19 و ساعت 5:47 عصر |
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()