چشمهایم چرا غبار گرفته اند؟
سواد دیدنشان را که به یغما برده؟
باد فرصت چشمهایم را ربود!
و خاک دلشان را سوزاند!
و آب ... روی صدایشان ریخت و خاموششان کرد!
آفتاب هم سایه شان را دزدید!
حالا این سراب بی سایه ی کور به چه کار می آید؟
.
.
.
مرگ!
| نوشته شده توسط مجنون در دوشنبه 86/5/8 و ساعت 8:17 عصر |
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()