انگار هوا هم نمی خواد وقتی(او) نیست کارش درست انجام بده.مگر راه نای من چقدر تنگ شده که هوا هم درست بالا و پایین نمی ره.
شریانهای مغزم چقدر تنگ شده که خون جلو نمی ره و سلولهای خاکستری مدیاتور درد ترشح می کنند؟
و این قلب ، این صنوبر کوچولوی مظلوم که همیشه جور همه چیز را می کشه دوباره سر ناسازگاری داره.
آستانه تحریکم پایین اومده.
اگه بودی، اوضاع این طوری نبود.نه؟!
| نوشته شده توسط مجنون در جمعه 85/8/12 و ساعت 1:30 صبح | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()