سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 شب سیزدهم یک چهل گانه
عید مبارک
!


گاهی چند ساعت زندگی می تواند لذتی گفتنی داشته باشد که تا پایان عمر مثال زدنی باشد.

| نوشته شده توسط مجنون در شنبه 89/7/17 و ساعت 9:41 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب یازدهم یک چهل گانه
گفته اند: :"خسته نشو!
وقتی تنهایی اصلا خسته نشو!"
ولی وقتی یک پایی داشتی برای گذاشتن سرت رویش یا شانه ای برای تکیه دادن و سر خم کردن، آن وقت خسته شو، بنشین. آرام آرام خستگی ات را به پشتوانه ی پناهت زمین بگذار و بر ندار دیگر!
بعد وقتی همه ی خستگی از تنت به در شد، نفس عمیقی بکش، توی چشمهایش نگاه کن، از نگاه ها که غرور بیاورد برایش ولی سرخوشی بعد غرورش ازآن جفتتان بشود. بعد دستش را بگیر، آرام ببوس و بگو دوستت دارم!


| نوشته شده توسط مجنون در پنج شنبه 89/7/15 و ساعت 11:1 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب دهم یک چهل گانه

به بوی سرانگشت‌های تو بود

که جوانه کردم..

| نوشته شده توسط مجنون در چهارشنبه 89/7/14 و ساعت 2:30 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب نهم یک چهل گانه
و زندگی توسط دستانی ساخته میشود که گاه قلمی را برای نوشتن گرفته اند، گاه دسته ی کیفی را، و گاه دستان دیگری را.
زندگی!

| نوشته شده توسط مجنون در سه شنبه 89/7/13 و ساعت 9:46 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب هشتم از یک چهل گانه
به آفتاب که نگاه می کنی، چشمهایت را میبندی!
خیال نکن نمی فهمم حواست به آفتاب هست که طاقت نگاهت را ندارد!
من به این چشمها نگاه می کنم که سرشار میشوم هر لحظه!
چشمهایی که آفتاب هم تاب نگاهشان را ندارد.

| نوشته شده توسط مجنون در دوشنبه 89/7/12 و ساعت 7:19 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب هفتم یک چهل گانه

امیدم به فرداست!

*شب ششم خستگی امان نداد !

| نوشته شده توسط مجنون در یکشنبه 89/7/11 و ساعت 10:27 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب پنجم از یک چهل گانه
چشمانت را که باز می کنی،روز شروع می شود
خورشید پشت پلک های تو خانه کرده

| نوشته شده توسط مجنون در جمعه 89/7/9 و ساعت 10:43 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب چهارم یک چهل گانه

کاش فردا زندگی را مرخص میکردم               

                              

و تو در آغوشِ حوصله ام  می ماندی.

                                                        

کاش فردا هیچ شنبه بود


| نوشته شده توسط مجنون در پنج شنبه 89/7/8 و ساعت 10:8 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب سوم از یک چهل گانه
چطور از تو ننویسم که واژه ها همه از تو ساخته شده اند.
| نوشته شده توسط مجنون در چهارشنبه 89/7/7 و ساعت 10:6 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
 شب دوم یک چهل گانه
آنقدر از تو مالامالم که جای هیچ کس در زندگیم خالی نیست.
| نوشته شده توسط مجنون در سه شنبه 89/7/6 و ساعت 6:57 عصر | دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هقم()
<      1   2   3   4   5   >>   >
 
بالا